جدول جو
جدول جو

معنی حشو ملیح - جستجوی لغت در جدول جو

حشو ملیح
در علوم ادبی حشوی که بر زینت کلام بیفزاید و معنی آن نیز مطبوع و پسندیده باشد مانند «که روانش خوش باد»، برای مثال پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان (حافظ - ۷۷۶)
تصویری از حشو ملیح
تصویر حشو ملیح
فرهنگ فارسی عمید
حشو ملیح
(حَ وِ مَ)
حشو لوزینه. حشوی که معنی نیفزاید لیکن در عذوبت بیفزاید. شمس قیس آرد: آن است که هر چند شعر در معنی بدان محتاج نباشد در عذوبت آن بیفزاید و آن را رونقی دیگر دهد، چنانکه رشید گفته است:
در محنت این زمانۀ بی فریاد
دور از تو چنانم که بداندیش مباد.
لفظ ’دور از تو’ حشوی ملیح است و همو گفته است:
خیالات تیغت که برنده بادا
منازل در ارواح اعدا گرفته.
و اگر توانستی که گفتی منازل در دماغ اعدا گرفته بهتر بودی، که جای خیال دماغ است. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 280)
لغت نامه دهخدا
حشو ملیح
آخال نمکین آوردن واژه ای افزوده که هر چند نبودنش زیان به ساختار سرود یا نوشته نمی رساند ولی بودنش بر زیبایی سخن می افزاید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حشو قبیح
تصویر حشو قبیح
در علوم ادبی حشوی که در آن معنی تکرار شود و این از معایب کلام است مانند کلمۀ نهان و مستتر برای مثال از بس که بار منت تو بر تنم نشست / در زیر منت تو نهان است و مستتر
فرهنگ فارسی عمید
(حَشْ وِ قَ)
لفظ زائد در کلام. (جامع الصنایع از تهانوی) :
گر می نرسم بخدمتت معذورم
زیرارمد چشم و صداع سرم است.
ذکر سر و چشم با ذکر رمد و صداع قبیح است و من کل وجه مستغنی عنه، چه رمد بی چشم نبود و صداع بی سر نباشد. (المظعجم فی معاییر اشعار العجم ص 281). تهانوی می افزاید: و آن بر دو قسم است: مفسد که معنی جمله را فاسد سازد و غیر مفسد که چنان نباشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به حشو شود
لغت نامه دهخدا
آخال زشت آوردن واژه ای به دنبال واژه دیگر که هر دو دارای آرش یکسانند به ویژه هنگامی که یک واژه پارسی و دیگری بیگانه است مانند: حسن و خوبی فرخنده و مبارک عداوت و دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار